دنیای من محمد
به بهاران سوگند که تو بر خواهی گشت،من به این معجزه ایمان دارم
سمی نوشت: شنیدم همین جمعه داری میای ولی قصد دیدن نداری منو شنیدم میشی باغبونو همینجا برام میکاری دوباره یه دنیا غمو بگو من چجوری برم تو خیابونو تو ، بدونم همین جا قدم میزنی بگو من چجوری بسازم با این غصه ها تو که داری حرف از عدم میزنی بگو مهربونم چی شد که دیگه نمی خوای ببینی منو تو که جون میدادی اگه بودیو نمی شد ببینیم یه لحظه همو نیا مهربونم نیــــــــــــــــــا اگه قصد دیدن نداری منو نیا تا دوباره نبینه کسی تو چشمای خیسم غمو دردمو !!! پ.ن:اومـــــــــــــــــــــــد،نــــــــــــــــــــگفت،نـــــــــــــــــــــــدیدمش،رفــــــــــــــــــــــــتـــــــــــ
نظرات شما عزیزان:
قیچی میخواهم
که بچینم
تمام فاصله هایی که
دورم کرده
که دورت کرده...
که بِبُرم
ته تمام کوچه های بن بستِ قرار
پس کوچه های توو در توویی که
گم کردمت
یا پنهان شدی درِشان
شاید...؟
[گل]
آپـــم عزیز دلم ... [لبخند]
امیدوارم خوب باشی گلم
دوباره که می نویسم..البته هر وقت موضوعی برای نوشتن پیدا کردم!!:|
"اومـــــــــــــــــــــــد ،نــــــــــــــــــــگفت،نـــ ــــــــــــــــــــدیدمش،رفــ ــــــــــــــــــــــتـــــــ ــــ"
اینطوری با خودت لج میکنی؟؟!!!
گیر کرده شعرهایم روی
"تو"
مثل گرامافون های قدیمی
که سوزن میخورند یک جا
خاطرات تو را
مینوازد فقط
به تکرار !
چرا آخــــــــــــــــــــــه !؟!
Power By:
LoxBlog.Com |