دنیای من محمد

به بهاران سوگند که تو بر خواهی گشت،من به این معجزه ایمان دارم

 

سمی نوشت:

 

 

 

گاهی دلم می خواهد

 

آنقدر بد شوم که زمین و زمان

 

لعن و نفرینشان را بر سرم آوار کنند

 

شاید خلاصی یافتم

 

از این  انتظار مرگ آور!!!

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:,ساعت 22:0 توسط سمیرا | |

 

سمی نوشت:

 

 

 

آنقدر مرا شکستی

 

که آرزوهایم خرد شدند

 

به اندازه ی حسرتِ شنیدنِ صدایت!!

 

 

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:,ساعت 21:56 توسط سمیرا | |

 

سمی نوشت:

 

 

 

درد من این است که دارم

 

آرام آرام

 

بد بودن را یاد می گیرم

 

از کسی که روزی

 

خوب بودن را به من آموخت!!!

 

نوشته شده در چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:,ساعت 21:53 توسط سمیرا | |

 

سمی نوشت:

 

 

امروز روز ِ توست

 

و تمام امید من به با تو بودن، به امروز است

 

بیا امروز لحظه ای با من باش

 

و دستانت را به من بده تا اوج ببرمَت

 

وقتی با دستانت به معراج می روم...

 

بیا تا هنوز امروز است و من امیدوار

 

رویایم را با کلاف حقیقت بباف...

 

بیا تا امروز تمام نشده،تا از دست نرفته ام

 

بیا که یکسال،تمامِ امید من

 

به این روز بود

 

به روز میلــــــــــــــادت !!!

 

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:31 توسط سمیرا | |

 

سمی نوشت:

 

 

نیازی به فریاد نیست

 

همین که ثانیه ای روبرویم بنشینی

 

از صورت لاغرم

 

چشمان حیرت زده و اشکبارم

 

لبهای به هم دوخته شده از سکوتم

 

دست های یخ زده و لرزانم

 

می فهمی

 

دیر زمانی است که کم آورده ام

 

تو را...

 

 

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 10:50 توسط سمیرا | |

 

سمی نوشت:

 

عذابم می دهد عشقی که

 


به دیوار سنگی شده ی قلبت می خورد

 


و بی پاسخ به من باز می گردد

 


کاش دوست داشتنت دست از سرم بردارد!!
 

  

 

 

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 10:39 توسط سمیرا | |

 

امروز روز میلاد توست

 

و من در تب در کنار تو بودن

 

می سوزم

 

من نیستم

 

و تو بی من این روز را جشن خواهی گرفت

 

 وچه بی من ها و بی توها

 

این روزها بر ما می گذرد

 

و تمام لحظه های عمر من

 

بدرقه ی نفس کشیدن توست...

 

پیشاپیش تولدت مبارک عزیزترینم 

 

 

 

نوشته شده در جمعه 25 فروردين 1391برچسب:,ساعت 20:33 توسط سمیرا | |

 

سمی نوشت:

 

درست همان لحظه ی نفس گیر نا امیدی

 

همان لحظه که لبه ی پرتگاه کفر ایستاده بودم

 

صدایم کردی

 

چیزی به سقوطم نمانده بود

 

که در آغوشم کشیدی

 

دوباره ناجی شدی...

 

و من هاج و واجِ به موقع رسیدن هایِ خدا مانده ام

 

هنوز !!!

 

 

نوشته شده در جمعه 25 فروردين 1391برچسب:,ساعت 10:40 توسط سمیرا | |

 

سمی نوشت:

 

 

بیزارم از تقویم هایی که

 

خالی اند از

 

روزهای با تو

 

و پر اند

 

از روزهای بی تو  ...

 

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,ساعت 18:46 توسط سمیرا | |

 

 

سمی نوشت:

 

 

برای روز میلاد تو

 

جشنی به بزرگی تنهاییم برپا خواهم کرد

 

که فقط من باشم

 

تو باشی 

 

 و یک دنیا عشق...

 

و شمع های روشنی که نفس تو را تمنا کنند

 

برای فنا شدن در راه آرزویی که آرزو دارم "من" باشم!!!

 

 

پیشاپیش تولدت مبارک بهترینم (27فروردین)

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:30 توسط سمیرا | |

 

سمی نوشت:

 

 

دلم افسار گسیخته

 

این روزها برای ساده ترین ها

 

با تو دلتنگی می کند....

 

یک دست حرف عاشقانه؟!!

 

نگاهی ممتد و  پر از عشق؟!!

 

نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه...

 

برای یک احوال پرسی ساده بهانه میگیرد!!!

 

 

 

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,ساعت 22:44 توسط سمیرا | |

 

سلام امروز دومین سالگرد آشناییمونه

 

نمی دونم تو یادت هستش یا نه!!!

 

اما نههههههه تو محاله این چیزا رو فراموش کنی به هر حال 

 

چون تو این روز قشنگ دسترسی به اینترنت نخواهم داشت

 

امروز یعنی اولین روزِ قشنگ ترین ماه سال (ماه تولد تو)

 

دارم این پستو می نویسم اما 9 فرودین نمایش داده میشه...

 

به تو... به خودم... به عشقِ بی نظیرمون تبریک می گم

 

 

سمی نوشت:

 

وقتی نیستی

 

دوستت دارم هایم را

 

به عکس هایت می گویم !!!

 

نه خم به ابرویشان می آورند

 

نه  خنده از لبانشان محو می شود

 

ونه می خواهند که دیگر نگویم دوستت دارم !!!

 

می بینی؟!

 

عکس هایت هنوز مهربانند

 

هنوز می شود عشق را

 

از چشمانشان خواند

 

بی انکار!!!

 

 

 

نوشته شده در جمعه 9 فروردين 1391برچسب:,ساعت 10:0 توسط سمیرا | |


Power By: LoxBlog.Com